loading...
یاصاحب الزمان ادرکنی

ali بازدید : 69 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)
به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

 

 


به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم …!!!

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد


به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
 
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

 
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود
ولی پدر
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد


پدرم هر وقت میگفت “درست میشود” … تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت…!

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری




پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره



خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره

ali بازدید : 71 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است.
به او گفت:
چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی؟
جواب داد که:
من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می
دهد، پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود، می گوید:
“از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم…!”
ali بازدید : 192 پنجشنبه 12 بهمن 1391 نظرات (0)
یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم
اینها را هم میشود خورد
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزیره
………………………
یه روز یه ترکـــه میره جبهه
بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟
اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد
اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری
……………………..
به یه ترکه گفتند کتابی بنویس
ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت
او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و …، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت
این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود
…………………….
یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته
در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست او می آید و جام شراب بهشتی را تعارف میکند
اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه
حوری از سمت چپ میآید ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش را جمع ذکر حقتعالی میکند
تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که استادش گفته بود کامل میکنه
این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی
ali بازدید : 86 سه شنبه 10 بهمن 1391 نظرات (0)

شیخ بهایی درکشکول ذکرنموده که شخصی صاحب نعمت ونازرامرگ دررسید،درجال احتضاراورابه شهادتین تلقین کردنداودرعوض این شعررامیخواند:

یارب قاعلة وقدتعبت                 این الطریق حمام منجاب

معنی:کجارفت آن زن که خسته شده بودازراه رفتن ومیپرسیدکه راه حمام منجاب کجاست؟

وسبب خواندن این شعربه جای شهادتین آن بودکه روزی زن عفیفه خوش صورتی ازمنزل خودبیرون آمدکه برودبه حمام معروف منجاب راه حمام راپیدانکرد وازراه رفتن خسته شد مردی رابردرمنزلی دیدازاوپرسیدکه حمام منجاب کجاست؟اواشاره کردبه منزل خودوگفت:حمام همین جاست.آن زن به تصورحمام واردخانه آن مردشد.مردفوراًدررابست وعزم کردکه بااوزناکند.آن زن بیچاره دانست که گرفتارشده وچاره ای نداردجزآنکه به تدبیر،خودراازچنگ اوخلاص کند.ناچارکمال رغبت وسرورخودرابه این کاراظهارکردوگفت:من چون بدنم کثیف  وبدبوبودمیخاستم بروم حمام خوب است که یک مقدارعطروبوی خوش برایم بگیری تامن خودرابرایتوخوش بوکنم وقدری هم طعام حاضرکنی که باهم بخوریم وزودبیای که من مشتاق توهستم.آن مردچون رغبت زیادآن زن رابه خوددید مطمعن شد واورادرخانه تنهاگذاشت وبرای گرفتن عطروخریدطعام ازخانه بیرون رفت.چون آن مردپاازخانه بیرون گذاشت زن ازخانه فرارکردوخودراازدست اوخلاص کرد.چون مردبرگشت زن راندیدیوجزحسرت چیزی عایداونشد؛اینک که آن مرددرحال احتضاراست درفکرآن زن افتاده وقصه آن روزرابه شعر،به جای شهادتین میخاند!

ای برادر دراین حکایت فکرکن ببین اراده یک گناه ازاین مردچگونه اوراازاقراربه شهادت وقت مردن منع کرد باآنکه ازاوگناهی صادرنشده بودجزآنکه آن زن راداخل خانه خودنمود وقصدزناکرد بدون آنکه زناازاوصادرشود.ازاین نوع حکایت بسیاراست.

وبدان شیخ کلینی ازحضرت صادق روایت کرده که فرمود:هرکس ازیک قیراط زکات منع کندوندهد،موقع مردن مسلمان نمرده خواه بهمذهب یهودی بمیردیا نصاری.

ali بازدید : 134 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد … یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم … آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش … همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت : چی مِخی نِنه ؟

بقیه درادامه مطلب

ali بازدید : 84 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا 
دخترک خودش را جمع و جور کرد، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
بقیه درادامه مطلب

ali بازدید : 74 یکشنبه 08 بهمن 1391 نظرات (0)
پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند
ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :
بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی
 بقیه درادمه مطلب
ali بازدید : 86 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)

نویسنده:گمنام 

یا امام زمان کمکمون کن دلم میخادتودستموبگیری بهت نیازدارم نمیخام امیدمونسبت به توازدست بدم من دوس دارم توکمکم کنی دستموبگیرآقاجان تنهام نزاردستموبگیرآقامن به غیرازتوبه کی دل ببندم من فقط کمکه تورومیخام دستموردنکن آقا

ali بازدید : 75 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)

 

به نام آنکه یادش آرامش دلهاست

             یک روزتوشهردرحال قدم زدن بودم دیدم پسری بادختری دست به دست هم دارن راه میرن رفتم جلوپرسیدم گفتم شماباهم دوستیدیانامزدگفت نامزدچیه ماباهم دوستیم واگه بشه خانواده هابزارن شایدنامزدم بشیم بهش گفتم

خداروقبول داری،امام زمان وقبول داری گفت آره قبولشون دارم گفتم پس چراکاری که میدونی خداوامام زمان بدشون  میادانجام میدی کجای قران گفته دخترپسرنامحرم میتونن دسته هموبگیرن یک لحظه باخودش فک کرددیدم

دختره توچشمش اشک جمع شده گفتم شمایی که هم خداهم امام زمانوقبول دارین چراهمچین کاری میکنین امام زمان به بچه شیعه هاش اعتمادکرده بعدشماداری برضدآقاعمل میکنین دخترگفت به نظرشماالان چیکارکنیم گفتم

هنوزراه توبه هست برین توبه کنین وگرنه بدجورضربه میخورین دخترپسرباهم خداحافظی کردندبعدبهشون گفتم باخانوادتون دراین باره که شمادوس دارین به هم برسین حرف بزنین قبول کردن وشمارموگرفتن وازهم

دورشدندیک هفته بعدپسرزنگ زدگفت اگه میشه شماهم درمجلس عقدماباشین منم قبول کردم فردادرحرم بالاسرحضرت عقدکردندبعدپسربه من گفت اگه شمانبودیدشایداقام منونمی بخشیدگفتم مگه چیشده گفت یه شب آقااومدبه خابم

گفت آفرین توبه موقع توبه کردی بعدآقاازپیشم رفت وفرداش فهمیدم که اقابه خابه نامزدمم رفته به پسرگفتم خوش بحالت که آقارودیدی ازش پرسیدم اقاهیچی درباره ی من نگفت گفت چراگف سلامه منوبه اون اقاکه باعث وبانی

این امرخیرشده برسون اصلافکرشونمیکردم که آقابه منم توجه کنه چون منم گناه کم نکردم امیدوارم آقاوساطته منم پیش خدابکنه وازآن روزبه بعدزندگی برام زیباشد.

ali بازدید : 131 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)

دوستان جانه من گناه نکنین بخدابدجورچوبشومیخورین باورکنین براخودم اتفاق افتاده به خودتون میگین الان گناه میکنین بعد توبه میکنین ولی باورکن زمان توبه اون موقع دیره نمیتونی دست به توبه برداری برادرمن گناه نکن چرابه نوامیس مردم نگاه میکنی این چه لذتی برای توداره؟خودت دوس داری یکی به خواهرمادرتونگاه کنه بخدابده باورکن بده خواهرمن چراموهاتوبیرون میدی؟باورکن وقتی باحجابی زیباتری چرامیخای جایگاه دخترروتواسلام پایین بیاری این کارانه تقصیرپسرایه نه دختراتقصیرکشورهای غربیه اونامیخان فرهنگ ماروتغییربدن چطورمیتونی بامملکته خودت همچین کاری بکنی؟توایرانی هستی یااروپایی بابااین مدل مویی که پسرادرست میکنن ازطرف غرب اومده فقط برای خراب کردن جامعه ی ماخوده اروپامردمش همچین کارایی نمیکنن به جزاندکی میخای چیوثابت کنی چرانمیخای دهنه اروپاروآسفالت کنی درسته نمیتونی بری بزنی تودهن رییس جمهورشون ولی میتونی خودتودربراروسوسه های آنهانگهدارینکن برادرمن خواهرمن جایگاه خودتوحفظ کن نزارکشورهای غربی خوشحال باشن که تونستن تومملکته مادوگانگی بیندازن خب بابابه توچی میرسه هیچیم که نرسه بیاازمملکتت ازدینت ازناموست مواظبت کن اینقدرگناه نکن باورکن هیچی ازت کم نمیشه مطمعنم هیچکس حرفایه منوقبول نداره ومیگین یه مشت نصیحته باباجان نصیحت نیست بروتوخیابونو نگاکن خودت ببین چه خبره باورکن نوامیس مردم امنیت ندارن چراوقتی شبکه های ایرانی هسات شبکه های ماهواره ای ماله اروپارونگامیکنی به امیدروزی که آقاامام زمان ازراه برسه وماهم زنده باشیم وتمام بدبختیاتموم بشه

ali بازدید : 74 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (0)

دیروز از هرچه بود گذشتیم

امروز از هرچه بودیم !

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز.

دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود.

جبهه بوی ایمان می داد

اینجا ایمانمان بو می دهد.

جبهه سرزمین صداقت بود

اینجا پر از حسادت.

جبهه زمین جوانمردی بود

اینجا جوانمردی بر زمین می خورد.

ali بازدید : 99 جمعه 22 دی 1391 نظرات (3)

به نام آنکه یادش آرامش دلهاست

ای کاش ماهم باشهیدان به سوی خداپرمیکشیدیم

      حال عجیبی دارم نمیدانم چه حال است تازگیابه فکرشهداشدم باورم نمی شودکسی که این همه گناه ومعصیت کرده یک روزه تغییرکندوعاشق شهداشودحال زیبایی است دیگربه فکر این نیستم که چه جوری برای کارهایه اشتباهم درمقابل دیگران بهانه های الکی  بیارم ازوقتی باشهداشدم انگاریک کسی حواسش به من است تادست ازپاخطانکنم انگاریک کسی بهم میگه دیگه وقت بازگشت به سوی خداست ومن درپاسخ به این حس میگویم میخواهم ولی نمیتوانم کسی نیس دراین راه یاریم کند

ali بازدید : 69 جمعه 22 دی 1391 نظرات (1)

خوشابحال شهیدان رفتندوماماندیم واین همه گناه

خوشابحالشان شهیدشدندوماهیچ نشدیم

خوشابحالشان خداآنهارا نظاره کردوماراهیچ نظر

خوشابحالشان به سعادت رسیدندومابه شقاوت

خوشابحالشان آنهاراه راتاآخررفتندوماهنوزبه راه نرسیده ایم

خوشابحالشان عشقشان عشق واقی بودوماعشقمان کشک

خوشابحالشان هدفشان شهیدشدن برای خدابودوماهدفمان تلف شدن برای پول

خوشابحالشان برای زندگی هدف داشتندومانمیدانیم برای چی زندگی میکنیم

خوشابحالشان ازگناه پاک بودن وماازگناه لبریز

خداعاقبتمونوبخیرکنه


ali بازدید : 89 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (0)

 

 

سردار شهید حمید کارگر، فرزند: رضا و لیلا به سال«1339» در محمود آباد مازندران متولد شد. بابای حمید کارگر شرکت نفت بود و خیلی وضع مالی مناسبی هم نداشتند.
 
حمید شش ساله که شد، پدر، زندگی را به تهران برد، دوران ابتدائی را، در دبستان، رضا پهلوی معدوم،«حافظ کنونی» پشت سر گذاشت...........

ali بازدید : 193 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (0)

 

 

 

مهدی طحانیان، نوجوان سیزده ساله ای بود که در عملیات بیت المقدس در نوزده اردیبهشت 1361 به اسارت دشمن بعثی درآمد. مهدی همان نوجوانی است که یک سال پس از اسارت، در برابر درخواست خانم خبرنگاری بی حجاب برای مصاحبه، خطاب به شرط مصاحبه را محجبه شدن آن خبرنگار قرار داد و او مجبور شد تا حجاب خود را رعایت کند و همرزمش علیرض ا رحیمی شعر زیر را خواند:.....................................

 

 

ali بازدید : 90 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (0)

 

 

 

مرحله دوم عملیات فتح المبین بود. سال 61 . در این علمیات قرار بود سایت های 4و 5 آزاد شود. آن روزها، اهواز در تیررس دوربردهای عراقی ها بود. اتفاقاً شبی كه عملیات شروع شد، شب جمعه بود. ما را بردند دعای كمیل. بعد از دعا، مسیری را كه طی كردیم تا به منطقه عملیاتی برسیم، پیاده بردند تا دشمن متوجه مانشود.............

ali بازدید : 97 پنجشنبه 21 دی 1391 نظرات (0)

نویسنده:علی

آقاسلام من یه بنده گنهکارم که ازتومیخام دستموبگیری امامثل این که دیگه دوسم نداری قبول دارم گناه زیادکردم ولی آقاخداگفته راه توبه وبازگشت هنوزهست پس آقامیشه تویه این راه به من کمک کنی تنهایی نمیتونم میترسم پام لیزبخوره دوباره برگردم به امیدروزی که آقاموببینم{#emotions_dlg.e28}

ali بازدید : 118 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (1)

 

با نام رضا به سينه ها گل بزنيد
با اشك به بارگاه او پل بزنيد
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد
بر دامن ما دست توسل بزنيد

*******************

من كيستم گداي تو يا ثامن الحجج
شرمنده عطاي تو يا ثامن الحجج
بالله نمي روم بر بيگانگان به عجز
تا هستم آشناي تو يا ثامن الحجج

*****************

بر در دوست به اميد پناه آمده‎ايم
همره خيل غم و حسرت و آه آمده‎ايم
چون نديديم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ايم

 ******************

امروز که سر بر حرمت مي آيم
انگار تمام عشق کامل شده است
اي ضامن آهو ! به غريبي سوگند
دل کندن از اين ضريح مشکل شده است

*********************

هر چند حال و روز زمين و زمان بد است
يک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي
آنجا براي عشق شروعي مجدد است

 **********************

زائري باراني ام آقا به دادم مي رسي ؟
بي پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم مي رسي ؟
گر چه آهو نيستم اما پر از دلتنگيم
ضامن چشمان آهوها به دادم مي رسي ؟
من دخيل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمين دردانه زهرا به دادم مي رسي

 ********************

السلام عليک يا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهرباني هايت از شمار زائران انبوهت بسيار بيشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.

**********************

سلام بر تو اي خورشيد تابان خراسان که تمام انگورها، مرثيه خوان واپسين لحظات توانَد.

 ***********************

سلام بر تو اي عصمت هشتم! کوچه هاي توس، هنوز بوي عطرآگين تو را مي دهد و آواي غريب ملايک هنوز در طواف حريم کبريايي ات به گوش مي رسند.

 ************************

اي امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گريان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهيم تا با زمزمه ملائک همراه شويم.

ali بازدید : 89 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (0)


دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد

****************************

فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد! 

****************************

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.

****************************

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.

***************************

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.

**************************** 

در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم. 

***************************

غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا علیهاالسلام
به جای مادرش، می پوشه امشب! 

****************************

یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.

****************************

اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!

****************************

یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.

****************************

یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.

***************************

سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!

****************************

ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.

****************************

ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.

****************************

ای کریم آل طه ! بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.

ای کریم آل طه ! باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟

****************************

شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام ، را تسلیت مى گوییم.

***************************

اى کریم اهل بیت علیهم السلام! قلب اندوهگینمان در عزاىت ، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم.

ali بازدید : 83 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (1)

نویسنده:یک گنهکار

سلام آقاجون خسته شدم ازبس گناه کردم دیگه کاری نیست که نکرده باشم نمیدانم چگونه ازاین باتلاق بیام بیرون من به کمک نیازدارم آقامیگن شمابه همه کمک میکنین میدونم من گنهکارترازاونیم که بخواهم ازشماکمک بخوام ولی آقایک فرصت دیگه بهم بده خواهش میکنم قول میدم توبه کنم کی گفته شمافقط ماله بچه مسلموناهستین یعنی ماگنهکارادل نداریم.

ali بازدید : 153 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)

 

اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست /کز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست

پیرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک  / گز غمش چاک ملک را به فلک پیرهن ست . . .

شهادت امام حسن مجتبی (ص) تسلیت باد

*******************

من امام مجتبى ریحانه پیغمبرم
     از چراغ انجمن در انجمن تنها ترم
من غریب خانه ام     در وطن بی گانه ام

*******************

هر كه بشنیده صداى مجتبى / تا ابد شد مبتلاى مجتبى
سالها بهر حسین باید گریست / تا كنى درك عزاى مجتبى

********************

لاله‌اى بود که با داغ جگر سوخته بود
آتشى در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود . . .

*******************

هر که بشنیده صداى مجتبى / تا ابد شد مبتلاى مجتبى
سالها بهر حسین باید گریست / تا کنى درک عزاى مجتبى . . .

********************

حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است
زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است
قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است
لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است . . .

*******************

لاله‌اى بود که با داغ جگر سوخته بود
آتشى در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود . . .

*******************

هر که بشنیده صداى مجتبى / تا ابد شد مبتلاى مجتبى
سالها بهر حسین باید گریست / تا کنى درک عزاى مجتبى . . .

*******************

حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است
زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است
قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است
لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است . . .

******************

کشتند امام مجتبی را  / زیبا گل خیرالنسا را

ندارد زائر آن قبر خرابش  / مزار در میان آفتابش

******************

روزه بود و افطار ز آب آتشین کرد  / داغ ماتم او عالمی غمین کرد

ریخت دل خون شده اندر برش  / شاهد خون های دلش خواهرش

شهادت کریم آل طاها تسلیت باد

ali بازدید : 87 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)
دیوانه نیستم !

فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم

.

چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .

.

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست

مرور قصه ی دل کافی ست . . .

.

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !

چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .

.

خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید  !

.
خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟

.
نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .

.
از لحظه ای که چشم باز میکنم

کار شروع میشود

نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن

قلب … چشم … گوش …

مبادا ذره ای

از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !

.
همه دردم این بود

عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !

.
سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست

 همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !

.

نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . .

.
یوسف و زلیخا را بی خیال !

من

در آغوش  همین پیراهن  یادگاری

هزار سال جوان تر میشوم . . . !

.
 پنداشتی که چون ز تو بگسستم /  دیگر مرا خیال تو در سر نیست

اما چه گویمت که جز این آتش /  بر جان من شراره ی دیگر نیست . . .

.
برایت مینویسم دوستت دارم

میدانم که نمیدانی

ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .

.
با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من

می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟

همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .

.
نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !

.
ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت

و تو حتی نمیگویی

جـــــــــانم . . .

.
با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !

.
پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . .
.
دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .
.
چه رسم تلخی ست

تو ، بی خبر از من و تمام من ، درگیر تو !
.
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …

اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
.
دیکتاتور

تویی و آغوشت !

که هر بار

مرا تسلیم می کند . . . !

.
روی کفنم بنویسید

موریانه ها

زهرمارتان

این تن که می خورید

حسرت شیرین بود

که خاک به آغوش کشید !
.
مستانه هایم شروع می شود

آن گاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی
.
آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند

که این روزها

با حرف هایمان هم ، آدم می کشیم . . .
.
تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی

و من بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . . !
.
باد آورده را باد می برد

اما

تو که با پای خودت آمده بودی . . .
.
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم

غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم  . . .
.
بی هیچ صدائی می آیند

زمانی که نمی دانی

در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…

بی هیج نشانی از دلت می گریزند

تا تمام چیزی که به یاد می آوری

حسرتی باشد به درازای زندگی

چه قدر بی رحمند رویاهـا . . .
.
خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت . . .
.
خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست / فقط می ‏خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه ‏مون و دیده باشیم

تموم لحظه‏ های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست / خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود  . . .
.
دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد

یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور که دلت قرص شود که من هستم

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
 
ali بازدید : 88 شنبه 16 دی 1391 نظرات (1)

« خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفته‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏كنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)


«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تاسرخى خون من.»

 (شهید محمد حسن جعفرزاده)


«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»

 (شهید غلامرضا عسگرى)


«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوى‏معنویت و صفا مى‏كشاند.»

 (شهید على رضائیان)


«از خواهران گرامى خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زیرا كه‏ حجاب خون‏بهاى شهیدان است.»

  (شهید على روحى نجفى)


«و تو اى خواهر دینى‏ام: چادر سیاهى كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.»

            (شهید عبدالله محمودى)

  «خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بى‏اعتنایى شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

 (شهید على اصغر پور فرح آبادى)


«به پهلوى شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم كه، حجاب را حجاب ‏را، حجاب را، رعایت كنید.».

(شهید حمید رستمى)


«خواهرم: حجاب تو مشت محكمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»

 (شهید بهرام یادگارى)


«یك دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

 (شهید سید محمد تقى میرغفوریان)  


«از تمامى خواهرانم مى‏خواهم كه حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

 (شهید سید محمد تقى میرغفوریان)


«خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل كم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

 (شهید حمید رضا نظام)


«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست»

  (شهید محمد كریم غفرانى)


«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شمایید كه دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىكشید.»
 «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»

 (سردار شهید رحیم آنجفى)

 

 

ali بازدید : 116 شنبه 16 دی 1391 نظرات (0)

تو ای سمبل معرفت!کجایی ؟سلام

این هم رسم توست،دوستی بی کلام

ندیدم کسی ،هیچ مانند تو

یک روز خوب ،یک روز بد…بی مرام

........................................

معرفت در گرانیست به هر کس ندهند

پر طاووس گران است به کرکس ندهند

.....................................

رفیق بی معرفت ؛ مثل پنجره ی رو به دیوار میمونه

.

.

.

چطوری پنجره؟

............................

رفیق بی معرفت را کمتر از دشمن نمی دانم

شوم قربان آن دشمن که بویی از معرفت دارد

.......................................

من همان دخترک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

.......................................

یه زغال برمیدارم دورت خط میکشم و مینویسم:

این بی معرفت دنیای منه !

............................................

بهت نمی گم آدم بی معرفتی هستی چون بی معرفت ها که آدم نیستند

.......................................

عاشقان را عشق فرمان میدهد لوتیان را معرفت …!! مخلصتیم با معرفت……
.
.

.
..
.
.

اداره مبارزه با انسانهای بی معرفت و فاقد درک کافی

...............................................

من به جرم با وفایی این چنین تنها شدم چون ندارم همدمی بازیچه دلها شدم

.......................................

دوستی این نیست
بی معرفتی سنگدلی نامردی
دوستی این نیست
این نیست که دیرآمدی وزودروی

...........................................

غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی ریا کرد

من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

............................................

چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟

.......................................

بی معرفت تو اون کسی بودی که

اومدی زیر چترم,نه برای همراهی با من,بلکه فقط برای اینکه خیس نشی….بارون که بند اومد,رفتی که رفتی …..

............................................

از زشــتی کردار تو هم خسته شدم
بی معرفتی دیده و بشکسته شدم
پژواکم و در ســـینه صد کوه اســـی
بی مهری و غم دیدم و لب بسته شدم

......................................

هنوز رو خاکیم یادمان نمیکنند!

وای به روزی که خاکمان کنند!!!!

..........................................

برای سلامتی آن‌هایی که تا یادی ازشان نکنی یادی ازت نمی‌کنن ، صلوات

............................................

وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن
بی معرفت

...............................................

یک جام پر از شراب دستت باشد ، تا حال من خراب دستت باشد

این چندمین پیامک است ندادی ، پاسخ ای دوست فقط حساب دستت باشد

..............................................

به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی معرفت

................................................

مرسی خوبم شما خوبی؟ چه عجب یادی از ما کردی.

.

.

طرح شرمنده کردن دوستان بی معرفت

.............................................

به لطف بی معرفتی دوستان فهمیدم معرفت گنجینه ای است که اگه انسان نداشته باشه انگارهیچ چیز ندارد

..............................................

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

.........................................

سلام ای بی وفا ای بی مروت

سلام ای ساز گیتار محبت

سلام کردم نگی تو بی وفایی

وگرنه ما که عاشقیم بی مروت !

..........................................

خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
روز اول که سرشتند به گل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان

................................................

میان دست من و تو هزار فرسنگ است

غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است

سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری

مگر جنس دل نازک تو از سنگ است

.............................................

طلوع بی شمار معرفت باش
به شهری که رسومش بی وفائیست
سرم سرگرم تصویر تو گشته
به آن حدی که اسمش بی نوائیست

..............................................

حقیقت گم نشده. تکه تکه شده به اسم معرفت، افتاده دست یه مشت آدم بی ­معرفت

..............................................

تمام عمر اگر در بیابان سرگردان شوی …. به که یک شب محتاج نا مردان شوی

.........................................

سلامتی رفیق بی معرفتی که اسم ما گوشه موبایلش خاک میخوره

.....................................

دلم میخواست الان پیشم بودی

میرفتیم چن تا هندونه میخریدیم،

دوتایی اینقدر هندونه میخوردیم که شاشمون بگیره

اونوقت ۲تایی میشایدیم به هر چی رفیق بی معرفته که نه یه زنگ میزنه نه اس ام اس میده!!!

..................................................

دستمال خیس آرزوهایم را فشردم همین ۴ قطره چکید

زنده

باد

رفیق

با معرفت !

............................................

ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم

ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم

از زشتى کردار دگر خسته شدیم

محتاج دو پیمانه مى معرفتیم

..............................................

مرام فقط مرام گاو،چون نگفت من گفت ما…..رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش………معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش…

..............................................
این اس ام اس رو میزنم به سلامتی همه بی معرفتا

که سخت مشغول شطرنج زندگی اند

و نمیدونن ما مات رفاقتشون هستیم

 

ali بازدید : 97 پنجشنبه 14 دی 1391 نظرات (0)

 

آقای مردشور گفت تا شما بیرون نروید من او را نمی شویم، داخل یک پلاستیک پیچیده بودنش، گفتم برید کنار، چادرم را انداختم، گفتم من خودم پسرم را می شویم. طاقتش را هم دارم......

ali بازدید : 106 پنجشنبه 14 دی 1391 نظرات (0)

شهید کاوه که همیشه عملیاتها و اقداماتش موجب تحیر فرماندهان بود توانست با کمترین نیروی عملیاتی منطقه اشغال شده بسطام را در مدت 24 ساعت از دست عناصر ضد انقلاب آزاد کند. این اقدام شهید کاوه و تیم عملیاتی اش موجب شد تا گروهکهای ضد انقلاب مستقر در مرزهای ایران برای زنده و یا مرده محمود جایزه بزرگی تعیین کنند.
اوایل جنگ تحمیلی منطقه کردستان در تصرف گروهکهای ضدانقلاب بود ولی جوان ۲۵ ساله مشهدی توانست بسیاری از این مناطق را از دست گروهکها آزاد کند تا آنجا که گروههای ضدانقلاب برای مرده یا زنده اعجوبه جنگهای چریکی (شهید محمود کاوه) جایزه تعیین کرده بودند.........

ali بازدید : 75 پنجشنبه 14 دی 1391 نظرات (0)

مرحوم در سال 1316 در یکی از روستاهای استان لرستان دیده به جهان گشود. در سن چهار سالگی پدر خویش را ازدست می دهد. بدلیل وجود مشکلات فراوان در آن منطقه در سن شش سالگی به همراه مادر خویش به شهرستان اندیمشک مهاجرت می نماید .وی جهت امرار معاش خانواده از همان سنین کودکی مجبور به کار کردن شد و سختی ها و مشقتهای فراوانی را تحمل نموده و همزمان به امر تحصیل نیز می پرداخت.در سال 1340 در راه آهن ناحیه لرستان استخدام شده و مراحل مختلف کاری را گام به گام با موفقیت طی نمود.همزمان با شروع انقلاب اسلامی در راهپیمایی هایی که بر علیه رژیم شاهنشاهی برگزار می گردید حضور فعال داشته و پس از انقلاب نیز در نهادهای انقلابی از جمله انجمن اسلامی راه آهن و حزب جمهوری فعالیت چشمگیر می نماید .......

تعداد صفحات : 5

درباره ما
اللهم عجل الولیک الفرج برای سلامتی آقاامام زمان صلوات
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرشمادررابطه باوبلاگم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 74
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 153
  • بازدید سال : 728
  • بازدید کلی : 42,779
  • کدهای اختصاصی

    مترجم سایت

    مترجم سایت

    ویکیواخبارکد صلوات شمار برای وبلاگ